1ـ بهترین داستانک های 2015

مرد کور

روزی مردکوری یر روی پله های ساختمانی نشسته بود و کلاه وتابلویی را در کنارپایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد:من کور هستم لطفا کمک کنید. روز نامه نگار خلاقی از کناراو میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه داخل کلاه بود.او چند سکه دتخل کلاه انداخت وبون آنکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلو آن را برداشت وآنرا برگرداند واعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت آنجا را ترک کرد.عصر آن روز روزنامه نگاربه آنجا برگشت و متوجه شد کلاه مرد کورپر از سکه واسکناس شده است مرد کوراز صدای قدم های او خبرنگار را شناخت وخواست اگر او همان کسی است که تابلو را نوشته بگوید،که بر آن چه نوشته؟ روزنامه نگار جواب داد: چیز خاصی ومهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم ولبخندی زد وبه راه خود ادامه داد.مرد کور هیچ وقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی آن خوانده میشد:

امروز بهار است، ولی من نمیتوانم انرا ببینم!!!!!

وقتی کارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر دهید خواهید دید بهترین ها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.

حتی برای کوچک ترین اعمالتان از دل،فکر،هوش وروحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است......لبخند بزنید.

 

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 26 دی 1393برچسب:, | 15:5 | نویسنده : حسین حکیمی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.